تفرقهها بیش از اینکه بر سر حقیقت باشد، جنگی بر سر افسانههاست. یعنی دور شدن از حقیقت، تفرقه را پدید میآورد وگرنه آنها که طالب حقیقت هستند، بهرهای از هدایت خواهند یافت و هدایت الهی همینطور پارهپاره به مردم میرسد. حقیقت محض و مطلق و کامل در چنگ هیچ گروهی نیست؛ گرچه همهی ما بپنداریم که حق محضیم و از این پندار مسرور باشیم.
به تعبیر مولوی:
هین در کش عنان مستور به/هر کس از پندار خود مسرور به
اشتراک گذاری در تلگرام
مرحوم علامه طباطبایی میفرمایند علت انتقاد صاحب جواهر به میرداماد ذوفن بودن صاحب جواهر و ذوفنون بودن میرداماداست. غَلَبتُ كلَّ ذي فُنونٍ وَ غَلَبَني ذُوفَنّ وٰاحِد مجموعه رسائل علامه طباطبایی، جلد ۳، صفحه ۲۹، برداشت آزاد اینجا تمرکز شیخ بهایی
اشتراک گذاری در تلگرام
وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اَللّٰهُ وَ اَللّٰهُ خَيْرُ اَلْمٰاكِرِينَ ( آل عمران ۵۴ ) منظور از مكر كنندگان بنى اسرائيل هستند كه عليه عيسى (ع) توطئه كردند، توطئهاى كه جمله فَلَمّٰا أَحَسَّ عِيسىٰ مِنْهُمُ اَلْكُفْرَ به آن اشاره دارد و ما در ذيل آیۀ وَ مٰا يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ اَلْفٰاسِقِينَ، در معناى مكرى كه به خدا نسبت داده شده بحث كرديم. ترجمه تفسير الميزان، محمد حسین طباطبایی ، جلد۳، صفحه ۳۲۳، برداشت آزاد اینجا
اشتراک گذاری در تلگرام
چشم تو خواب میرود یا که تو ناز میکنی نی به خدا که از دغل چشم فراز میکنی چشم ببستهای که تا خواب کنی حریف را چونک بخفت بر زرش دست دراز میکنی. عاشق بیگناه را بهر ثواب میکشی بر سر گور کشتگان بانگ نماز میکنی مولوی کید پلورالیزم فرهنگی شهید یهود
اشتراک گذاری در تلگرام
در روایت واقدی آمده است که ابوذر به عثمان گفت: من شنیدم رسول خدا (ص) فرمود: چون فرزندان ابو العاص به سی مرد رسند، مال خدا را مایۀ غلبه و ثروتمندی خود میگردانند و بندگان او را بردگان و دین او را مایۀ تبهکاری قرار میدهند. عثمان از حاضران پرسید: آیا شما هم این را از رسول(ص) شنیدهاید؟ گفتند: نه؛ عثمان گفت وای بر تو ابوذر بر پیامبر دروغ میبندی؟ ابوذر گفت: آیا نمیدانید من راست میگویم؟ گفتند: نه بخدا نمیدانیم؛ عثمان گفت: علی را برای من بخوانید چون بیامد
اشتراک گذاری در تلگرام
دلا دیشب چه میکردی تو در کوی حبیب من/الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من خیال خود به شبگردی به زلفش دیدم و گفتم/رقیب من چه میخواهی تو از جان حبیب من نهیبی میزدم با دل که زلفت را نلرزاند/ندانستم که زلفت هم بلرزد با نهیب من خوشم من با تب عشقت طبیب آمد جوابش کن/حبیبم چشم بیمار تو بس باشد طبیب من من از صبر و شکیبم شهریارا شهرۀ آفاق/همه آفاق هم حیران در این صبر و شکیب من شهریار
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت