دلا دیشب چه میکردی تو در کوی حبیب من/الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من خیال خود به شبگردی به زلفش دیدم و گفتم/رقیب من چه میخواهی تو از جان حبیب من نهیبی میزدم با دل که زلفت را نلرزاند/ندانستم که زلفت هم بلرزد با نهیب من خوشم من با تب عشقت طبیب آمد جوابش کن/حبیبم چشم بیمار تو بس باشد طبیب من من از صبر و شکیبم شهریارا شهرۀ آفاق/همه آفاق هم حیران در این صبر و شکیب من شهریار هذا فراق بينی و بينك
و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا
هر کس از پندار خود مسرور به
تو ,حبیب ,هم ,دلا ,رقیب ,طبیب ,حبیب من ,رقیب من ,صبر و ,دلا دیشب ,که زلفت
درباره این سایت